چند نکته ای که درونگراها دوست دارند بدانید

درونگراها

درونگراها از یک سوم تا نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند، افراد با این تیپ شخصیتی اغلب ادعا میکنند که دیگران آنها را درک نمیکنند. در اینجا برخی از بزرگترین افسانه ها، باورهای غلط و سوء تفاهم ها در مورد معنای درونگرا بودن آورده شده است.

ساکت بودن به معنای خجالتی نیست

مردم گاهی اوقات این اشتباه را مرتکب میشوند که فکر میکنند که ساکت بودن یک فرد، به این معنی است که فرد خجالتی است. درک این نکته مهم است که بین درونگرایی، کمرویی و اضطراب اجتماعی تفاوت زیادی وجود دارد.

افراد درونگرا لزوماً از صحبت کردن با دیگران دلهره ندارند، اگرچه برخی افراد درونگرا خجالتی یا اضطراب اجتماعی را تجربه میکنند.

درونگراها بیشتر محتاط تر هستند. آنها دوست دارند قبل از درگیر شدن در گفتگوهای زیاد با یک فرد بیشتر آشنا شوند.

آنها عصبانی یا افسرده نیستند

زمانی که یک درونگرا احساس میکند از معاشرت بیش از حد غرق شده است، اغلب برای تجدید قوا به زمان کمی آرام و خلوت نیاز دارد. متأسفانه، مردم گاهی اوقات این تمایل را به تنهایی به عنوان یک احساس منفی، مانند عصبانیت، افسردگی، عبوس یا مضطرب بودن، به اشتباه تعبیر میکنند.

درونگراها

اگر درونگرا هستید، احتمالا والدین یا بزرگسالان دیگر به شما گفته اند که «از اتاق خود بیرون بیایید و عبوس نشوید»، در حالی که واقعاً سعی میکردید کمی آرام باشید. این میتواند برای افراد برون گرا گیج کننده باشد و درک نکنند چرا یک فرد به تنهایی نیاز دارد!

آنها بی ادب نیستند

درونگراها هنگام ملاقات با بقیه میتوانند ساکت و محتاط باشند و دانستن اینکه به چه چیزی فکر میکنند دشوار است. این میتواند باعث شود دیگران آنها را بی ادب بدانند.

قبل از اینکه این رفتار اولیه را به بی ادبی تفسیر کنید، شخصیت و سبک های بین فردی را در نظر بگیرید. درک این نکته مهم است که یک درون گرا ممکن است به سادگی نیاز داشته باشد قبل از اینکه احساس راحتی کند و مایل به صحبت کردن باشد، شما را بهتر بشناسد.

درونگراها عجیب نیستند

بر اساس برخی برآوردها، تقریباً نیمی از جمعیت خود را درونگرا میدانند. تنها بر اساس این ارقام، درونگرایی قطعاً چیز عجیب و غریب نیست. درونگراها گاهی اوقات به طور غیرمنصفانه در دسته عجیب و غریب دسته بندی میشوند.

درونگراها تمایل دارند به جای توجه زیاد به آنچه محبوب یا مرسوم است، علایق خود را دنبال کنند.

آنها نمیخواهند همیشه تنها باشند

در حالی که درونگراها ممکن است نیاز داشته باشند هر روز مدتی را تنها بگذرانند تا انرژی خود را به دست آورند، مطمئناً به این معنی نیست که آنها میخواهند همیشه تنها باشند. درونگراها از گذراندن وقت با افرادی که خوب میشناسند لذت میبرند. اما حتی گذراندن وقت با دوستان نزدیک و عزیزان نیز میتواند خسته کننده باشد. افراد با شخصیت درونگرا به طور دوره ای نیاز به زمان آرامی دارند تا از فشار خارج شوند و انرژی ای را که در حین معاشرت خرج میکنند دوباره به دست آورند.

آنها آگورافوبیک نیستند

فقط به این دلیل که افراد درونگرا ساکت هستند و از تنهایی لذت میبرند، به این معنی نیست که آنها آگورافوبیا دارند. البته برخی از افراد هم درونگرا هستند و هم آگورافوبیا دارند.

بسیاری از افراد درون گرا خود را به عنوان “مرغ خانگی” یا افرادی توصیف میکنند که از معاشرت با افراد خانواده در خانه و سرگرمی های خود لذت میبرند. این بدان معنا نیست که آنها از فضاهای عمومی میترسند.

درونگراها

درونگراها عزت نفس پایینی ندارند

یکی دیگر از تصورات غلط رایج در مورد افراد درونگرا این است که آنها ساکت و محتاط هستند زیرا عزت نفس پایینی دارند یا اعتماد به نفس ندارند. این میتواند به ویژه برای بچه های درون گرا که دائماً توسط بزرگسالانی که فکر میکنند معاشرت راهی است در موقعیت هایی قرار میگیرند مشکل ساز باشد.

با این حال، کودکانی که بازخورد دائمی از بزرگسالان و همسالان دریافت میکنند مبنی بر اینکه چیزی اساساً در شخصیت آنها اشتباه است، ممکن است در نتیجه شروع به زیر سوال بردن خود کنند.

درونگراها از مردم متنفر نیستند

افرادی که درونگرا هستند انسان دوست هستند. در واقع، درونگراها معمولاً به مردم علاقه زیادی دارند. آنها صرفاً با صحبت کردن و معاشرت زیاد احساس خستگی میکنند، به ویژه بسیاری از چیزهایی که تصور میکنند صحبت کردن بی مورد است.

صحبت های بی هدف چیزی است که بیشتر درونگراها را به هم میریزد. چیزی که آنها نیاز دارند دلیلی برای صحبت کردن است.

بنابراین برای شروع گفتگو با یک درونگرا چه کاری میتوانید انجام دهید؟ سعی کنید یک مکالمه جالب در مورد چیزی که درونگرا به آن اهمیت میدهد شروع کنید و متوجه میشوید که آنها میتوانند پرحرف ترین فرد باشند.

درونگراها نیازی به اصلاح ندارند

درونگرایی اغلب به عنوان چیزی تلقی میشود که باید بر آن غلبه کرد. بسیاری از درونگراها میگویند که معلمان و سایر بزرگسالان اغلب آنها را مجبور میکنند تا در موقعیت‌ هایی قرار گیرند که احساس ناراحتی میکنند. برخی از نمونه ها عبارتند از:

واداشتن یک دانش آموز ساکت به عنوان رهبر یک گروه.

تعیین نقش اصلی در بازی کلاسی به یک کودک آرام.

جفت کردن بچه های ساکت با برونگراترین بچه های کلاس برای انجام تکالیف گروهی.

چنین اقداماتی اغلب با این توجیه همراه است: “شما بیش از حد ساکت هستید و بیرون رفتن بیشتر به شما کمک میکند که از پس آن بربیایید!” اما درونگرایی چیزی نیست که بتوان آن را تمام کرد.

کمرویی شدید و اضطراب اجتماعی مشکلاتی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند، به خصوص اگر منجر به ناراحتی یا اختلال قابل توجه در زندگی روزمره شوند. اما باید به صورت دلسوزانه و حرفه ای با آن برخورد کرد. وادار کردن کودک خجالتی یا مضطرب به موقعیت‌های اجتماعی که در آن احساس ناراحتی میکنند، راه مناسبی نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *