ابعاد مختلف خودکارآمدی

خودکارآمدی

طی روزهای گذشته ابعاد مختلف خودکارآمدی را مورد بررسی و تحلیل قرار دادیم از معرفی تئوری خودکارامدی گفته تا اجزا و کاربردهای خودکارآمدی. در این یادداشت سعی داریم تا تمرکز ویژه ای بر روی ابعاد مختلف خودکارآمدی در مقابل سایر صفات شخصیتی انسان را مورد بررسی قرار دهیم.

عزت نفس در مقابل خودکارآمدی

عزت نفس احساس خود ارزشی است در حالی که خودکارآمدی درک توانایی خود برای رسیدن به هدف است. برای مثال، فرض کنید فردی داریم که یک اسب سوار وحشتناک است. در مورد اسب سواری، این شخص احتمالاً سطح پایینی از خودکارآمدی را نشان می دهد، زیرا خود آنها معتقدند که در اسب سواری وحشتناک هستند. با این حال، اگر فرد برای تعیین ارزش خود به اسب سواری تکیه نکند، احتمالاً عزت نفس این فرد تحت تأثیر قرار نمی گیرد (و با توجه به اینکه این فعالیت چقدر خارج از محدوده است، بسیار بعید است که چنین باشد). برعکس، بیایید بگوییم که فرد واقعاً در اسب سواری بسیار ماهر است، اما این فرد آنقدر استاندارد بالایی را تعیین کرده است و به اندازه کافی ارزش خود را بر اساس این مهارت خاص استوار کرده است، که در واقع عزت نفس آنها بسیار پایین است. در هر صورت، هر دو مثال نشان می‌دهند که چگونه عزت نفس و خودکارآمدی واقعاً با هم مرتبط هستند، اما آنها یک اصطلاح نیستند.

درباره آناتومی سیستم عصبی بدانید.

خودکارآمدی

اعتماد به نفس در مقابل خودکارآمدی

هنگامی که بندورا برای اولین بار تحقیق در مورد خودکارآمدی را آغاز کرد (1977)، او می خواست نشان دهد که ساختار خودکارآمدی نیاز به تعریف جداگانه ای از یک اصطلاح محاوره ای مانند “اطمینان” دارد. چرا اینطور شد؟ مشکل اصطلاحی مانند «اطمینان» و اینکه چرا نمی‌تواند به معنای خودکارآمدی باشد، به این دلیل است که اعتماد یک اصطلاح غیراختصاصی است که به قدرت باور اشاره می‌کند، اما لزوماً مشخص نمی‌کند که اطمینان در مورد چیست. به عنوان مثال، یک فرد می تواند به توانایی ذاتی خود در خراب کردن هر چیزی اطمینان داشته باشد. ادراک خودکارآمدی متمایز است – به باور به توانایی های خود اشاره دارد که فرد می تواند سطوح معینی از دستیابی را ایجاد کند. بنابراین، دلیل اینکه نمی‌توان اعتماد را به همان مفهومی که اصطلاح خودکارآمدی به کار برد، این است که اعتماد (برخلاف خودکارآمدی) هم تأیید سطح توانایی و هم قدرت آن باور را شامل نمی‌شود.

انگیزه در مقابل خودکارآمدی

انگیزه مبتنی بر تمایل فرد برای دستیابی به یک هدف خاص است در حالی که خودکارآمدی مبتنی بر باور فرد به ظرفیت خود برای دستیابی به هدف است. در حالی که در بیشتر موارد همان افراد با خودکارآمدی بالا اغلب انگیزه بالایی دارند و بالعکس، درک این نکته ضروری است که این فقط یک نتیجه‌گیری از پیش نیست. انگیزه را چیزی در نظر بگیرید که باعث می‌شود فرد از رختخواب بیرون بیاید، و خودکارآمدی را به عنوان تصوری که فرد از این باور دارد که قدرت لازم برای بلند شدن از رختخواب را دارد، در نظر بگیرید – این دو اصطلاح با هم پیش می‌روند، اما مطمئناً قابل مبادله نیستند. البته از نظر منطقی، همچنان درست است که وقتی فردی سطوح خودکارآمدی خود را حفظ یا افزایش می‌دهد، معمولاً باعث می‌شود این افراد انگیزه خود را برای ادامه یادگیری و پیشرفت افزایش دهند. این رابطه می تواند هر دو طرف را طی کند. برای مثال فردی را در نظر بگیرید که انگیزه یادگیری و موفقیت دارد. وقتی فردی انگیزه بالایی برای موفقیت دارد، بیشتر اوقات به این معنی است که احتمال دارد به هر هدفی که برای خود تعیین می کند دست یابد، که به افزایش سطح خودکارآمدی آنها کمک می کند.

برون گرایی چیست؟

فعالیت آموزشی

برای هر رفتار مرتبط با سلامتی که از مخدوش شدن خودکارآمدی با سازه های مرتبط مانند اعتماد به نفس یا انگیزه جلوگیری می کند، معیاری از خودکارآمدی ایجاد کنید.

رفتارهای مرتبط با سلامت عبارتند از:

  • ترک سیگار
  • مصرف الکل
  • غذا خوردن
  • کنترل درد
  • ورزش

یک برنامه مداخله ای طراحی کنید که خودکارآمدی را برای یک رفتار مرتبط با سلامتی افزایش دهد و یک طرح تحقیقاتی برای اندازه گیری تغییرات در خودکارآمدی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *